سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

رویای پاک سپنتا

از تو... روزی بنام من

تعطيلات نوروز هم تمام شد و دوباره روال عادي زندگي ما شروع شد. واكسن 18 ماهگي رو به خاطر تعطيلات با تاخير روز 17 فروردين زديم... اين دوره برات تقريبا يه كمي خيلي كم ها سخت تر از دوره هاي ديگه بود. بعد از تزريق واكسن به پات داشتي گريه ميكردي كه مامان جون بهت ميگه درد داره و همون جا كلمه درد و ياد ميگيري و مرتب دستت ميذاشتي جاي واكسنت و مي گفتي "درد".... خلاصه به هر كسي رسيدي پات نشون دادي و گفتي كه درد داري ولي با اين وضع هم لنگ لنگون پي بازي گوشي هاي خودت بودي الهي فداي پسر ناز خودم برم كه انقدر قوي  ...  مدل راه رفتنت و نشستن و بلند شدنت انقدر جالب بود كه توي لحظه اول آدم دلش برات كباب ميشد ولي در نوع ...
31 فروردين 1394

تو هميشه بهار من باش

سال تحويل ساعت 2 و 15 دقيقه و 11 ثانيه روز شنبه 1 فروردين   سال گوسفند شما و بابا خواب بوديد و من اما بيدار با هزاران آرزوي سبز و دعاي خير براي تمام اهالي زمين ...  براي عزيزانم و براي تو... فرشته اي كه وجودش شادي و خوشبختي زندگي رو صد چندان كرده و الهي كه هميشه هميشه مثل بهار باشه با طراوت و سبز...   تو هميشه بهار من باش براي تمام فصلها با طراوت و سبز همچو گلهاي سرخوش و مست با تو گلستان مي شود حتي كوير رنگ عشق ميگيرد زمين با تو خروشان مي شود مردابِ پير چون تو باشي باران باشد رحمتش بي حد و مرز باشد پر ز عطر ميشو...
15 فروردين 1394
1