از تو... روزی بنام من
تعطيلات نوروز هم تمام شد و دوباره روال عادي زندگي ما شروع شد. واكسن 18 ماهگي رو به خاطر تعطيلات با تاخير روز 17 فروردين زديم... اين دوره برات تقريبا يه كمي خيلي كم ها سخت تر از دوره هاي ديگه بود. بعد از تزريق واكسن به پات داشتي گريه ميكردي كه مامان جون بهت ميگه درد داره و همون جا كلمه درد و ياد ميگيري و مرتب دستت ميذاشتي جاي واكسنت و مي گفتي "درد".... خلاصه به هر كسي رسيدي پات نشون دادي و گفتي كه درد داري ولي با اين وضع هم لنگ لنگون پي بازي گوشي هاي خودت بودي الهي فداي پسر ناز خودم برم كه انقدر قوي ... مدل راه رفتنت و نشستن و بلند شدنت انقدر جالب بود كه توي لحظه اول آدم دلش برات كباب ميشد ولي در نوع ...
نویسنده :
سپیده ماماي سپنتا
22:20